- گرم ماندن
- حرارت را در خود حفظ کردن، یا گرم ماندن بازار... رایج ماندن روایی داشتن: ای زبر دست زیر دست آزار گرم تاکی بماند این بازار ک (گلستان)
معنی گرم ماندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن
تندرفتن تیز شتافتن: رهی به پیش خود اندر گرفت و گرم براند بزیر رایت منصور لشکری جرار. (فرخی)
درماندن، بیچاره شدن، خسته شدن، ناتوان شدن، عاجز شدن
منتظر ماندن انتظار کشیدن، درنگ کردن، ناتوان شدن خسته گشتن، ملزم شدن عاجز شدن، نیازمند شدن بینوا گشتن، معزول شدن: دوست دیوانی را فراغت دیدار دوستان وقتی بود که از عمل فرو ماند
فرصت فرار نماندن: وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز. (گلستان)
cremoso
cremig
kremowy
кремовый
кремовий
cremoso
crémeux
cremoso
क्रीमी
kremamsı
ক্রিমি
بیچاره شدن عاجز گشتن فرو ماندن مضطر شدن